سخت است
farhange.honare1
best
سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, :: 14:2 ::  نويسنده : farhange



IRAN_____IRAN________________________________________ _IRANI___IRAN_________________________________________ _IRANIRANRANI_________________________________________ _IRANIRANRANIR_____________________IRAN_______________ __IRANIRANIRANI_______________IRANIRANRANIRA__________ __IRANIRANIRANIRANI_________IRANIRANIRANRANIR_________ __IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIR_______ ___IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRANIR_____ __IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRANIRA_____ __IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRNAIRA______ _IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRANIRAN______ _IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRANIRA_______ __IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRANIR_______ _IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRANIR_______ ___IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRANI______ ___IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRAN_______ ____IRRNIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRA_______ _____IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRANI____ ____IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRANIR____ ____IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRAN_____ ____IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIR_______ ________IRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIR_______ _________IRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIR______ _________IRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRIR____ ___________IRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIIRA__ ___________IRANIRANIRANIRANIRANIRANRANIRANIRANIRAN_ ______________RANIRANIRANIR____IRANRANIRANIRANIRAN_ _________________IRANIRAN_______IRANRANIRANIRAN___ _______________IRANIRANIRANIRA____________________

 

 

 

 

همیشه بهار


دست دلمو گرفتم

آوردمش خونه

نفهمید كه وقتی عابری لبخند میزنه

تیغ نگاش بال و پرنازكشو زخم می كنه

حالا ترسیده

پناه گرفته توی سینه و تند تند میزنه

باید آرومش كنم

باید واسش دعا كنم

باید واسه همه دلای مضطرب دعا كنم

باید نمازمو گره بزنم به گلدسته

دستای مستجاب الدعوه ای

كه هرصبح قبل از خورشید به خدا سلام می كنن


باید خدا رو همیشه بهار دلم كنم
 

 

 

مرد زن ذلیل


زن: ببینم حقوق این ماهت کجاست؟ هان؟

 

عکس: مرد زن ذلیل و زنش (فوق العاده خنده دار)

:زنبذار جیباتو بگردم ببینم.

مرد:باباجون نكن، یه دقیقه وایسا

عکس: مرد زن ذلیل و زنش (فوق العاده خنده دار)

زن (در حالی که جیب پشت شلوار شوهرش رو چک می کنه): پس کجا قایمش کردی ذلیل مرده؟!

مرد با گریه:  به خدا تو جیبام نیست

عکس: مرد زن ذلیل و زنش (فوق العاده خنده دار) 

عکس: مرد زن ذلیل و زنش (فوق العاده خنده دار) 

زن: ای وای اونجا رو کیفم گذاشتیش

 

عکس: مرد زن ذلیل و زنش (فوق العاده خنده دار)

زن : مرسی عزیزم بیخود نیست من اینقدر دوست دارم...

 

 

اولین روز .....بخاطر داری؟


اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

 

دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
 
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

 

و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
.
و
و
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
.
.

 

دکتر علی شریعتی

 

شاعر وفرشته

 شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند، فرشته پری به شاعر داد و شاعر شعری به فرشته.

شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت

و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت.  

خدا گفت : دیگر تمام شد. دیگر زندگی برای هردوتان دشوار می شود.

زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است

و فرشته ای که مزه عشق را بچشد، آسمان برایش تنگ. 

فرشته دست شاعر را گرفت تا راه های آسمان را نشانش بدهد

و شاعر بال فرشته را گرفت تا کوچه پس کوچه های زمین را به او معرفی کند.

شب که هر دو به خانه برگشتند، روی بالهای فرشته قدری خاک بود و روی شانه های شاعر چند پر...

 فرشته پیش شاعر امد و گفت :

می خواهم عاشق شوم.  شاعر گفت :

نه تو فرشته ای و عشق کار تو نیست. فرشته اصرار کرد و اصرار کرد. شاعر گفت :‌

اما پیش از عاشقی باید عصیان کرد و اگر چنین کنی از بهشت اخراجت می کنند.

آیا آدم و سرنوشت تلخش را فراموش کرده ای؟ 

اما فرشته باز هم پافشاری کرد. آن قدر که شاعر به ناچار نشانی درخت ممنوعه را به او داد.

فرشته رفت و از میوه آن درخت خورد. اما پرهایش ریخت و پشیمان شد. آن گاه پیش خدا رفت و گفت :

خدایا مرا ببخش. من به خودم ظلم کرده ام. عصیان کردم و عاشق شدم.

آیا حالا مرا از بهشت بیرون می کنی؟  

پس تو هم این قصه را وارونه فهمیدی!

پس تو هم نمی دانی تنها آن که عصیان می کند و عاشق می شود، می تواند به بهشت وارد شود! 

و آن وقت خدا نهمین در بهشت را باز کرد.

فرشته وارد شد و شاعر را دید که آنجا نشسته است در سوگ هشت بهشت و رنج هبوط ! 

فرشته حقیقت ماجرا را برایش گفت.

اما او باور نکرد. آدم ها هیچ کدام این قصه را باور نمی کنند.

تنها آن فرشته است که می داند بهشت واقعی کجاست! 
 
 
 
 

 

چیزهای كوچك


مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشتهاش به دست هایت یک فشار کوچک می دهد....

راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی دخترم.


آدم هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو برنمی گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.
آدم هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.

آن هایی که هر دستی جلویشان دراز شد به تراکت دادن، دست را رد نمی کنند. هر چه باشد با لبخند می گیرند و یادشان نمی رود همیشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را می شود تا کرد و گذاشت توی کیف.

دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتر یادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.

آدم هایی که از سر چهارراه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.

آدم های اس ام اس های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم های اس ام اس های پرمهر بی بهانه، حتی اگر با آنها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.

آدم هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلاً تو را می خوانم و بعد هر یادداشت غمگین، خط هایی می نویسند که یعنی هستند تا در غمت شریک شوند و از آن بکاهند، کسانی که غم هیچکس را تاب نمی آوردند.

آدم هایی که حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست.
آدم هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.

آدم هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.

همین آدم ها، چیزهای کوچکی هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن..-

ایکاش ما هم یکی از این آدم ها باشیم.

آدهای ساده


آدمهای ساده را دوست دارم.

همان ها که بدی هیچ کس را باورندارند. همان ها که برای همه لبخند دارند.

همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند.

آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛

عمرشان کوتاه است.

 

بسکه هر کسی از راه می رسدیا ازشان سوء استفاده می کند یازمینشان


میزندیا درس ساده نبودن بهشان می دهد.

 

آدم های ساده را دوست دارم. بوی ناب " آدم" می دهند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان farhange.honare1 و آدرس farhange.honare1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 71
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 140
بازدید کل : 83118
تعداد مطالب : 217
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



IranSkin go Up
حدیث موضوعی